صفحه اصلی / مقالات / استان سازی؛ استراتژی پانفارسیسم برای ایجاد اختلاف و جنگ در میان ملل منطقه در آینده – انصافعلی هدایت

استان سازی؛ استراتژی پانفارسیسم برای ایجاد اختلاف و جنگ در میان ملل منطقه در آینده – انصافعلی هدایت

برای قرن های متمادی، در ایران با مرزهای کنونی، ملل تورک، فارس، عرب، بلوچ، تورکمن، کرد، با مرزهای ملی مشخص زندگی کرده اند. این ملل، تنها ساکنان داخل مرزهای ایران کنونی نبوده اند، بلکه ملت ها و جمعیت های کوچکتری با مرزهای معین هم در کنار آن ملل در این منطقه زیست کرده اند.

می دانیم که مرزها، با اشغال خاک دیگران و غلبه نظامی بر ملل دیگر، گسترش می یابند و با مغلوب شدن و پیدایش فاتحان تازه، کوچکتر می شوند.

در حدود هزار سال گذشته، قدرت مرکزی و امپراتوری مسلط منطقه، در دستان تورکان بوده است. با این همه، در آن ۱۰ قرن، هیچ تغییری در مرزهای تاریخی ملل رخ نداده و بخش هایی از سرزمین های آن ملل، به زور از دست آن ملت بیرون آورده و در اختیار دیگر ملل قرار داده نشده است.

عدم تغییر مرزهای تاریخی سرزمین های ملل، یک اصل سیاسی، امنیتی و تاریخی بوده است. گاهی یک امپراتوری شکست می خورده و مغلوب یک قوه تازه نفس می شده است. قوه تازه نفس، هژمونی خودش را بر ملل مغلوب اعمال می کرده و از دستکاری در مرزهای تاریخی ملل و اقوام دوری می جسته است.

این سیاست، با تاسیس اتحادیه ممالک متحده آمریکا در چند صد سال گذشته و در کانادا، در ۱۵۶ سال گذشته و در اتحادیه اروپا هم، مورد نظر سیاستمداران بوده است.
سیاستمداران این مناطق هم، هیچ دلیل و مطلحتی را برای تغییر مرزهای ملل نمی پذیرفتند. یعنی، اتحاد ملل و دول، باعث نشده است تا دولت مرکزی و قدرتمند، در تقسیم بندی داخلی و مرزهای ایالت ها دستکاری کرده، خاک آن ها را به تکه های کوچکتر تقسیم کند یا بخش هایی از مرزهای سرزمینی ملل را به همسایگانش ببخشد.

این سیاست تاریخی عدم دستکاری حدود و مرزهای ملل، با روی کار آورده شدن رضا پهلوی در ۱۲۹۹ و سپس با آغاز سلطنت کودتایی او در ۱۳۰۴ که بر علیه قانون اساسی و دولت قانونی و مشروطه در سرزمین های ملل تحت اشغال، تغییر کرد.

رضا شاه، محمدرضا شاه، خمینی و خامنه ای بر عکس تجربه های تاریخی بشری، در مرزهای ملی و تاریخی ملل تورک، تورکمن، عرب، بلوچ، فارس، کرد و … دست بردند. نه تنها در اداره آن ها اراده خودشان را به مردم تحمیل کردند بلکه حاکمیت را هم از دست ملل گرفته و نمایندگان مستقیم خودشان را بر سرنوشت آن ملل مسلط کردند.

سپس، سرزمین های تاریخی ملل را به واحدهای کوچکتری با نام “استان، شهرستان، بخش و …” تقسیم کردند. وقتی این جداسازی سرزمینی، در نزد سیاستمداران و مردم، عادی شد، بخش هایی از سرزمین ملل را از آن ها جدا کرده و در استان های جدید دیگری جا دادند. در حقیقت، در مرزهای تاریخی ملل دستکاری کردند.

سوال این است که:
چرا استراتژی پانفارسیسم بر استان سازی و تغییر مرزهای سرزمین های ملل در ایران استوار شده است؟
آیا تقسیم سرزمین های یک ملل به واحدهای ریزتر، با نام استان، درتقسیم بودجه در میان استان ها تاثیری می گذارد؟
آیا تقسیم سرزمین ها به واحدهای ریزتر به حکومت مسلط مرکزی کمک نمی کند تا به راحتی بر منابع مالی، سیاسی، امنیتی آن ملل حکمروایی بکند؟
آیا کوچک سازی سرزمین ملل، در ایجاد دموکراسی در ایران نقشی داشته است؟ و آیا استان سازی به ایران دموکراسی آورده است؟
چرا پانفارسیسم بر تکه-پاره سازی سرزمین های ملل و سپس جای دادن هر کدام از آن تکه ها در دل استان جدید اصرار می ورزد؟
آیا پانفارسیسم دانسته و آگاهانه، تخم دشمنی بر سرسرزمین های دستکاری شده را در میان ملل در ایران، نمی کارد؟
آیا استان سازی و دستکاری حدود و ثغور سرزمینی ملل، آینده ملل در این منطقه را نا امن نخواهد کرد؟
دوشمنی در میان ملل که بر پایه تغییر و دستکاری مرزهای ملل همسایه استوا شده است، به کدام استراتژی و اهداف پانفارسیسم خدمت می کند؟
آیا پانفارسیسم از یکصد سال گذشته، مشغول زمینه سازی برای ایجاد جنگ و بحران در آینده و در میان ملل منطقه نبوده ونیست؟
آیا روشنفکران، سیاستمداران و احزاب ملل تورک، فارس، عرب، تورکمن، بلوچ، کرد، تسلیم سیاست های استان سازی پانفارسیسم خواهند شد؟
آیا ممکن است، استراتژی و سیاست استان سازی پانفارسیسم، به بحران های بسیار جدی و خونین در میان ملل و در آینده بدل بشود؟
آیا نمی توان، سازمان ملل و دیگر موسسات بین المللی را مجبور به دخالت در چنین مسایلی کرده و دولت ها را از دستکاری مرزهای تاریخی ملل منع کرد؟

انصافعلی هدایت
تورنتو – کانادا
بیست و دوم (۲۲) مارچ ۲۰۱۹
hedayat222@yahoo.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *