صفحه اصلی / مقالات / علل هجوم حاکمان جمهوری اسلامی ایران به آذربایجان و ترک ها – قربان عظیمی

علل هجوم حاکمان جمهوری اسلامی ایران به آذربایجان و ترک ها – قربان عظیمی

در سالهای اخیر روزی نیست که شاهد شانتاژ خبری از سوی رسانه های جمهوری اسلامی ایران برعلیه ترکها نباشیم. در اینکه ترک ستیزی در ایران سابقه ای دیرینه ای دارد شکی نیست ولی لازم می آید تا علل این همه هجمه از ابعاد مختلف مورد کنکاش قرار بگیرد.

۱- بحران مشروعیت

جمهوری اسلامی به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی … با بن بست خود ساخته ای گرفتار آمده و با بحران مشروعیت مواجه گشته است. برای همین سران حکومت از خیزش سراسری مردم بیمناک هستند. بنابراین چاره کار را در اختلاف افکنی و ایجاد حس تنفر برای جلوگیری از اتحاد در بین ملل ساکن می داند. موضع و جایگاه کلیدی آذربایجان در تحولات سیاسی- اجتماعی هم در نزد حاکمان جمهوری اسلامی و هم در بین مخالفان آن حایز اهمیت روانی است. اینکه تحولات مهم سیاسی در تاریخ معاصر همواره با سردمداری آذربایجان بوده مورد قبول هر دو طرف هست. به همین دلیل خیزش آذربایجان همچون تزریق خونی تازه ای بر پیکر نحیف و بیماری خواهد بود تا دوباره جان بگیرد. به عبارت دیگر خیزش آذربایجان قدرت اعتماد به نفس را در جامعه بالا خواهد برد و سبب ریزش ترس در جامعه خواهد شد. (در اینجا ما به نقش و کارکرد مخالفان و اپوزیسون در همراهی کردن و یا نکردن ملت ترک آذربایجان با اعتراضات سراسری نمی پردازیم و موضوع را فقط از منظر سران جمهوری اسلامی بررسی می کنیم). برای همین است که در سالهای اخیر جمهوری اسلامی سعی در کاشتن تخم نفرت و کینه سراسری در بین ترک ها و غیر ترک ها را دارد. همچنانکه این روز ها شاهد حوادث گردنه حیران هستیم. گردنه ای که بین آستارا و اردبیل قرار دارد را به استان گیلان واگذار می کنند که نه به لحاظ عقلی و نه به لحاظ موقعیت جغرافیایی دلیل موجهی دیده نمی شود. نمونه دیگر سر دادن شعارها برعلیه ترک ها در بازیهای فوتبال است…

۲- انحراف افکار عمومی مردم آذربایجان

کارکرد دیگری که این بحران سازی ها دارد اینست که افکار عمومی درآذربایجان را از متمرکز شدن بر روی سیاستهای حکومت مرکزی دور نگه دارد و همواره با تنشهای حاشیه ای با خود مشغول نگه دارد. همچنین دقت نظر فعالین سیاسی- مدنی آذربایجانی را از فاجعه زیست محیطی که به سبب خشک شدن دریاچه اورمیه در شرف اتفاق افتادن است را به مسیر دیگری کانالیزه نماید. زیرا در آنصورت انرژی و امکانات حرکت ملی آذربایجان به جای اینکه در جهت آگاهی بخشی مردم صرف بشود با کارهای جانبی مشغول می شود. بنابراین حکومت از این طریق هم به سیاست های ضد آذربایجانی خود سرپوش می گذارد و هم جلوی اعتراض مردم را می گیرد و برای خود زمان می خرد.

۳- گسترش حس ناسیونالیستی ایرانی-آریایی فارس محور

همانطور که قبلا شاره گردید حکومت جمهوری اسلامی با بحران مشروعیت مواجه است. از انقلاب بهمن ۵۷ تا پایان جنگ ایران- عراق مذهب شیعه کارکرد ایجاد همبستگی و اتحاد را ایفا می کرد. اما به سبب شکست جمهموری اسلامی در همه عرصه ها دیگر مذهب شیعه این کارکرد را از دست داده است. بنابراین حاکمان ج.ا.ا. دوباره دست به دامان باستان گرایی به شکل کنترل شده اش شده اند. هر چند در که در این مورد کل اجزای حاکمیت با هم یکدل نیستند ولی بخش فابل توجهی از حاکمیت به خصوص ارگانهای امنیتی و اصلاح طلبان پیشرو و مجری آن هستند.

به عنوان نمونه سید جواد طباطبایی و هوادارنش در داخل و خارج کشور با پشتیبانی نهادهای معلوم الحال اقدام به انتشارچند نشریه در راستای ترویج افکار باستان گرایی در قالب ایرانشهری می کنند. یونسی با پیشنه اطلاعاتی و امنیتی اش هم ظاهرا بخشی از آن شبکه می باشد. از اینرو این جریان همانند اسلاف خود ترک ها و عرب ها را بیگانه و غیر ایرانی به حساب می آورد و با تحریف و تحقیر سعی دارد ترک ها و عرب ها را در شبه نظریه ایرانشهری مستحیل بنماید. در نظر اینان با اینکار هم از خطر تجزیه ایران جلوگیری میشود و هم راه برای ایجاد ملت واحد و متحد الشکل ایرانی بر اساس نژاد آریایی فارس محور هموار می گردد.

اما چه باید کرد؟

برای پرهیز از روزمرگی و انجام اعمال واکنشی لازم است چارچوب کنشهای سیاسی مشخص بشود. بدون تعیین خط مشی های مشخص سیاسی و خط کشی های قاطع سیاسی، امکان سیاستگزاری و تصمیم گیری در میدان عمل میسر نمی شود و رفتارهای سیاسی صرفا در قالب رفتارهای واکنشی و تدافعی بروز می یابد. برای همین فعالین سیاسی-مدنی آذربایجانی با ریشه یابی تحولات و تجزیه و تحلیل آن در چارچوب خطوط از پیش مشخص شده می توانند مواضع درست و منطقی ارایه نمایند و از موضع واکنشی و تدافعی به موضع کنشی و بازی ساز بدل گردند.

بنابراین نباید فراموش بکنیم که اتاقهای فکرسیاستگزای و تصمیم گیری در جمهوری اسلامی عملا در دست جناخ راست-اصولگرا قرار دارد و سیاست های کلی نظام در مورد اتنیک ها و غیره هم از سوی این جناح طراحی و به اجرا گذاشته می شود. اصلاح طلبان هم پیاده نظام آنها با رنگ و لعاب دیگر محسوب می شوند. پس ما با یک نظام سیاسی واحدی بنام جمهوری اسلامی ایران سروکار داریم و چپ و راست هم ندارد. فقط در ظاهر محافظه کاران – اصولگرایان با حقه بازی سعی می کنند که چنین وانمود کنند که این اصلاح طلبان بد هستند و ما طرفدار حقوق اتنیک ها هستیم. اگر چنین هست پس چرا با توجه به سیطره آنها بر ارگانهای امنیتی و تصمیم گیری، اقدام به اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی نمی کنند؟ دیگر اینکه مگر سیاستهای کلی و کلان نظام ازسوی این جناح تعیین نمی شود که ما امروز نتایج آن سیاستها را در غرب آذربایجان شاهد هستیم؟

نتیجه اینکه، نگرش و تحلیل های مبتنی بر جناحی آفت بزرگی است که انرژی و امکانات ملت آذربایجان را در جهتی غیر از منافع ملت به هدر خواهد داد و راه رهایی ملت آذربایجان را سد خواهد نمود. در کنار سایر مطالبات اولویت امروز آذربایجان جلوگیری از خشک شدن دریاچه اورمیه هست. چون حیات و ممات ملت آذربایجان در گرو احیا و یا خشک شدن آنست. بنابراین ملت آذربایجان باید بدون توجه به سیاستهای تفرقه افکنانه حکومت، حقوق و مطالبات خود را پیگیری نماید و انرژی و توان خود را با تنشهای حاشیه ای به تحلیل نبرد. چرا که تمامی آنها دامی در برابرآزادی ملت آذربایجان است تا از این طریق بتواند به حکومت استبدادی خود ادامه دهد و هست و نیست ما را به تاراج ببرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *